« سجده »
خدا را هر زمانی سجده کردم
شفائی عاجل1 آمد ، بهر دردم
نه من بیهوده حق را سجده کردم
ز سجده ، جهل خود افزون نکردم
زِ سجده معصیت را توبه کردم
که گِـرد معصیت ، دیگر نگردم
سجودش را دیگر من رد نکردم
نه من بیهوده گرد سجده گردم
چو شیطان سجده اش رد کرد و دیدم
خوشم از آنکه ، چون شیطان نکردم
بنی آدم شدم ، گر سجده کردم
وجود خویش را ضایع2 نکردم
از آن روزی که من این کار کردم
نیامد درد دیگر روی دردم
بدی از خود نکردم ، سجده کردم
تکبر بر سَرم افزون نکردم
غلطها همرهم بود و نکردم
دلم را از غلط ، پُـر خون نکردم
جفا دیدم ، جفا3 بر کس نکردم
به مظلومان ، جفا از خود نکردم
به سجده از خدایم یاد کردم
زِ خود عهد خدا ، تجدید کردم
به هر وقتی که من یک سجده کردم
بسا بدها که از خود رد بکردم
حسن هر دَم مگو هی سجده کردم
اگر سجده نمی کردم ، چه کردم
٭٭٭
1- سریع 2- تلف- تباه 3- ظلم و ستم
حسن مصطفایی دهنوی
بازدید : 618
شنبه 2 خرداد 1399 زمان : 21:36